امر به معروف ونهي از منكر
مرکز فرهنگی عاشورا
محرم آمد ... محرم آمد ... محرم آمد ... محرم آمد ... محرم آمد ...
آخرین مطالب
لینک دوستان
طراحی و تولید نرم افزارهای کامپیوتر و وب سایت های شرکتیکیت اگزوززنون قویچراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مرکزعرضه محصولات فرهنگی وکتاب عاشورا و آدرس shorashoora.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





+ نویسنده امیر مهدی باقري نوري در پنج شنبه 23 آبان 1392 |

روش های امر به معروف ونهي ازمنكر

 

پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ( هر كه امر به معروف مي كند ،بايد شيوه اش نيز معروف باشد).
قرآن مي فرمايد : نيكي در اين نيست كه از بي راهه به خانه ها وارد شويد ، نيكي دراين است كه از راه آن وارد شويد.
امام باقر (علیه السلام) ذيل اين آيه فرمود : خانه ها را از راهش وارد شويد يعني هر كاري را از راهش انجام دهيد !
آري براي هرمعروف ومنكري ، از هر شخصي درهر مكاني وهر زماني، شيوه اي خاص لازم است كه اگرمراعات نشود ، امكان دارد اثر منفي دهد.

حديثي از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده كه فرمود: ( المومن مراه المومن ) مومن آئينه مومن است . اگر در اين حديث كوتاه دقت كنيم، نكاتي درباره شيوه امر به معروف درك مي كنيم ؛ از جمله :
1- آئينه از روي صفا عيب را مي گويد ، نه از روي انتقام ، غرض وكينه
2- آئينه زماني عيب را نشان مي دهد كه خودش گردوغبار زده نباشد.
3- آئينه مراعات مقام ومدال را نمي كند.
4- آئينه عيب را بزرگتر از آنچه هست ،نشان نميدهد.
5- آئينه همراه با نشان دادن عيب ،نقاط قوت را نيز نشان ميدهد.
6- آئينه عيب را روبرو مي گويد نه پشت سر.
7- آئينه عيب را بي سروصدا مي گويد.
8- آئينه عيب را در دل نگه مي دارد و همين كه از كنارش رد شدي عيب از صفحه اوپاك مي شود.
9- آئينه را اگر شكستي ، خرده هاي آن هم زشت و زيبا را نشان ميدهد. مومن را اگر شكستي وتحقير كردي ،باز دست از حرفش بر نمي دارد .
10- اگر آئينه عيب مرا گفت ، بايد خودم را اصلاح كنم ،؛ نه آنكه آئينه را بشكنم .آري! اگر مسلماني نهي ازمنكر كرد ،شما گناه را از خود دور كن وبه انتقاد كننده اعتراض نكن.
اي غزالي گريزم از ياري كه اگر بدكنم نكو گويد
مخلص آن شوم كه عيبم را همچو آيينه روبه رو گويد
نه كه چون شانه با هزار زبان پشت سر رفته ،موبه مو گويد
توجه دادن به كرامت وارزش انسان
اگرانسان بداندكه جانشين خداست.
اگرانسان بداندكه فرشتگان بر اوسجده كرده اند اوموجودي است كه روح خدا دراو دميده شده است؛ تنها موجودي است كه خداوند درآفرينش او خود را ستوده است؛ همه چيز را به تسخير او درآورده است؛ در آفرينش ، بهترين شكل را به او عطا كرده است؛ براي او ، انبيا وكتب آسماني فرستاده است؛ او را موجودي فنا ناپذير قرار داده است، ارزش اوبهشت است ونه كمتر ؛ خداوند انواع فضيلت ها وكرامتها را به او مرحمت كرده است.
اگرانسان به اين كرامت ها ومقامات توجه كند ، هرگز خودرا به كارهاي زشت آلوده نخواهد كرد.
راستي! چرا عمر ما چراگاه شيطان باشد؟ ما كه جانشين خدائيم ،چرا با دشمن خدا قرين باشيم؟
حضرت علي (علیه السلام) فرمود : كسي كه كرامت و ارزش خود را شناخت دنيا و هوسها نزد او ناچيز مي شود

.

خاطره

شخصي به نام شقراني در زمان امام صادق (علیه السلام) مرتكب شراب خواري شد .امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: اي شقراني ! كار زشت از هر كس كه سر زند ، زشت است ؛ ولي اگر از تو سر زند ، زشت تر است؛ همان گونه كه كار نيكو از هر كس نيكوست ؛ ولي اگراز تو سر زند ، نيكوتر است . اين به خاطر جايگاه تو است . تو از وابستگان ما هستي . پس ، قدر خود را بدان !

شيوه هاي امرونهي

1- آماده سازي

سخن حق ، همچون شكر است ؛ اگر شكر را به همين شكل در گلوي كسي بريزيم ، امكان دارد خفه شود. بايد شكر را با آب مخلوط كرده تا تبديل به شربت شود وبراي همه افراد قابل استفاده وتحمل باشد .
از خاطرم نمي رود زماني كه مي خواستم درباره روايات كفن در تلويزيون صحبت كنم ، فكر كردم كه بعضي مردم تحمل شنيدن اين گونه آماده كردم كه : از نيازهاي عمومي وهمگاني ، نياز به لباس است. اسلام براي هر فصل و زمان وكاري لباس در نظر گرفته ودستوراتي داده است؛ مثل لباس كودك، لباس كار ، لباس جنگ ، لباس نماز عيد ،لباس نماز باران ،لباس احرام و حج ، لباس عروس ، لباس دادن به برهنه ها ، نظافت لباس ،وصله كردن لباس ،رنگ لباس ، دوخت لباس ، جنس لباس و...
وبراي هر يك ازعناوين هم حديثي ونكته اي گفتم . كم كم مردم را براي شنيدن بحث آخرين لباس (كفن) و روايات كفن آماده كردم .ولي اگر از ابتدا مي گفتم : موضوع بحث امروزم كفن است ، شايد ميليون ها نفر تلويزيون را خاموش مي كردند.

2- تلفيق

چه بسيارند افرادي كه از انجام معروف هراس دارند وچه بسارند كساني كه جدا شدن از بعضي منكرات را براي خودمحال مي پندارند ، در صورتي كه تلقين صحيح وبيان نمونه ها در اين زمينه كارگشا خواهد بود.

3- استفاده از هنر ، شعر وطنز

نقش هنر در دعوت مردم به فساد وانحراف ،بر كسي پوشيده نيست . سامري با هنر مجسمه سازي توانست مردم رامنحرف وبني اسرائيل را گوساله پرست كند.
زيبا گويي ، فصاحت وبلاغت ، بهترين اهرم براي جذب مردم است؛ همانگونه كه قيافه زيبا و موزون نقش مهمي در تاثير كلام دارد.
در قرآن ، امر شده است كه هنگام رفتن به مسجد ، زينت هاي خود را با خود برداريد.
سخن زيبا ومجادله نيكو از سفارشهاي قرآن كريم است.
يكي از نامهاي قرآن ، احسن القصص است. آري ، قصه گويي يك هنر است.

4- انصاف در برخورد

قرآن كريم در نهي از شراب ، اول از منافع مادي ومالي آن سخن گفته است وبعد مي فرمايد : (ضررش از نفعش بيشتر است)
خداوند در برخورد با كافران ومنافقان ومشركان ، همواره از عبارت (اكثرهم) استفاده مي كند، يعني همه آنان را نفي نمي كند بلكه مي فرمايد: بيشتر آنها چنين هستند در برخورد با خلافكاران نيز بايد ابتدا نقاط قوت ومثبت آنها را بگوييم وسپس آنها را متذكر كنيم .

5- اميد دادن

گاهي انسان گنهكار با خود مي گويد :ديگر ازما گذشته است ، ما ديگرراهي براي بازگشت نداريم. ما ديگر جهنمي شده ايم . اين گونه افراد هر روز به گناه بيشتري گرفتار مي شوند.
چون قامت ما براي غرق است در كم و زياد او چه فرق است
بايد به آنها از عفو الهي واز پذيرفتن توبه ولطفي كه خداوند به توبه كنندگان دارم بگوييم و خاطراتي ازتوبه كنندگان بيان كنيم تا گناه ، او را به ياس نكشاند . بايد به او تذكر داد كه ياس ازگناهان كبيره است .

6 – تغافل

گاهي بايدانسان خود را به غفلت بزند وتظاهر كند كه من متوجه خلاف تو نشدم تا از اين طريق شخصيت افراد شكسته نشود.
قرآن مي فرمايد : برادران يوسف كه پس از ده ها سال او را ديدند ونشناختند ، به او گفتند : ما قبلاً برادري داشتيم به نام يوسف كه دزد بود. يوسف خود را به تغافل زد ونگفت كه آن برادر من هستم وچرا به من نسبت دزدي ميدهيد .
البته تغافل در مورد خلافه هاي شخصي ، جزئي وفردي است ؛ و گرنه درمسائل مهم كه دشمنان وكفار براي براندازي نظام اسلامي نقشه مي كشند ، تغافل بزرگترين خواست دشمن است.

7- توجه به ظرفيت افراد

امام صادق (علیه السلام) شخصي را براي ماموريتي به منطقه اي فرستاد . او درگزارش خود به امام ، از مردم منطقه به شدت انتقاد كرد .امام فرمود : ايمان ده درجه دارد . بعضي يك درجه ايمان دارند وبعضي دو درجه ، بعضي هم هفت تا ده درجه . نبايد كساني كه ايمان كامل تري دارند ، از ديگران توقع بيش ار ظرفيت داشته باشند .
در شيوه تبليغ انبيا مي خوانيم كه مي فرمودند : ما ماموريم طبق ظرفيت افراد با آنان صحبت كنيم.

8- كنايه گويي

قرآن به حضرت عيسي (علیه السلام) مي فرمايد : آيا تو به مردم گفتي كه من ومادرم را خدا بگيريد؟!
در جاي ديگر ،خداوند پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مخاطب قرار داده و مي فرمايد : اگر پدر و يا مادرت نزد تو به پيري رسيدند ، تو با آنان درشتي نكن !
در حالي كه همه مي دانيم حضرت عيسي مردم را به توحيد دعوت مي كرد وپ يامبر اسلام دركودكي پدر ومادر خود را از دست داده بود.اين گونه خطاب ها در حقيقت به مردم است.

9 – ايجاد محبت

در بخش مهمي از قرآن ، خداوند نعمت هاي خود را مي شمارد تا عشق انسان را نسبت به خود زياد كند.
قرآن كه مردم را امر به عبادت مي كند ، مي فرمايد : پروردگار كعبه را پرستش كنيد ؛ زيرا او شما را از گرسنگي وترس نجات داد.
نمونه هايي از سيره پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره جذب دلها:
1- هر گاه سه روز يكي از ياران را نمي ديد ، به سراغش مي رفت.
2- از مريض ها در دورترين نقطه شهر عيادت مي كرد.
3- مردم را با بهترين نام صدا مي زد . حتي نام زنان وكودكان را با كرامت مي برد.
در تاريخ زندگي اهل بيت عليهم السلام نيز خاطرات فراواني به چشم مي خورد كه يك نمونه از آن را نقل مي كنيم :
مردي شامي به امام حسن مجتبي (علیه السلام) جسارت كرد.حضرت ايشان را به منزل بردند وچنان موردتفقد قرار دادندكه او از حرفهاي خود شرمنده شد.
در روايات مي خوانيم : با هر كس كه با تو قطع رابطه كرد ، ارتباط برقرار كن وهر كس به تو بدي كرد ، تو با او خوبي كن.

10- تحريك عواطف

شخصي به مادرش تندي كرد .روز بعد ،امام صادق (علیه السلام) او را ديد و به او فرمود : چرا با مادرت تندي كردي؟مگر نمي داني كه شكم مادرت منزل تو بود؟ دامان مادرت گهواره تو بود؟ شير مادر غذاي تو بود؟سپس فرمود : پس با او خشن نباش.

11- مخفيانه ومختصر باشد

در حديث مي خوانيم : هر كس برادر ديني خود را مخفيانه موعظه كند ،او راآراسته كرده ،ولي هر كس آشكارا موعظه كند، او را شرمنده كرده است.
گرنصيحت كني ، به خلوت كن كه جز اين ، شيوه نصيحت نيست
هر نصيحت كه بر ملا باشد آن نصيحت به جز فضيحت نيست
درحديث مي خوانيم :
هر گاه كسي را موعظه مي كني ؛ خلاصه بگو!

12- نماياندن الگوها

معرفي چهره هاي موفق وتجليل از آنها ، در دعوت مردم به معروف نقش موثري دارد . اين كه هر سال مردم در عاشورا فرياد (ياحسين )سر مي دهند ، زمينه دوري از پذيرش طاغوت و وفاداري به نظام اسلامي مي شود.
قرآن مي فرمايد : مردم دنيا از همسر فرعون درس بگيرند كه چگونه جذب مال ومقام وقدرت فرعون نشد .
درجاي ديگري مي فرمايد :از حضرت ابراهيم وحضرت محمد (علیه السلام) درس بگيريد ؛ زيرا اين دو بزرگوار اسوه والگو هستند.

قرآن كريم به پيامبر عزيز مي فرمايد: از طريق حكمت و منطق يا موعظه ونصيحت و يا جدال نيكو مردم را به راه خدا دعوت كن!

13 – تدريج

همان گونه كه شيطان انسان را گام به گام به سوي فساد مي كشاند راه اصلاح وامر به معروف ونيز گام به گام باشد
در قرآن درمورد تحريم ربا اين مراحل به چشم مي خورد :
در مرحله اول ، قرآن مي فرمايد :آنچه به مال شما از طريق ربا اضافه مي شد ،نزدخدا افزايش نيست.
در مرحله دوم ، قرآن ربا خواري را از عادات زشت يهوديان مي شمارد.
درمرحله سوم ،قرآن انسان را از رباي مضاعف و زياد نهي مي كند.
درمرحله چهارم ، قرآن ، ربا گرفتن رابه منزله اعلام جنگ باخدا مي داند.

14- تكرار

چون برنامه اسلام تنها آموزش نيست ، بلكه تربيت هم هست ،لذا اوامر ونواهي بايد تكرار شود. براي هر غفلت ،يك تذكر لازم است. شما درنماز ده ها بار (الله اكبر ) را در ركوع وسجود وقيام تكرار مي كنيد .
ياد خدا غذاي روح است وبايد همچون غذاي جسم تكرار شود.

15 -مماشات

حضرت ابراهيم (علیه السلام) براي نهي از بزرگ ترن منكر (شرك) از راه مدارا ومماشات وارد شد وگام به گام به انتقادات خوداضافه كرد.
بار اول فرمود: خورشيد غروب مي كند ومن غروب شدني را دوست ندارم .( اني لااحب الافلين)
بار دوم فرمود: ماه پرستي انحراف است وخدا مرا گرفتار آن نكند . ( لئن لم يهدني ربي ...)
بار سوم فرمود: من بيزارم از هر چه كه شما شريك خدا مي دانيد .( اني بري ء مما تشركون)

16- حكمت ، موعظه ،جدال نيكو

قرآن كريم به پيامبر عزيز مي فرمايد: از طريق حكمت و منطق يا موعظه ونصيحت و يا جدال نيكو مردم را به راه خدا دعوت كن!
در امر به معروف ونهي ازمنكر بايد روي مسائلي تكيه كرد كه قابل خدشه نباشد.به سخنان محكمي كه موردقبول همه است، حكمت گفته مي شود.
مراد از موعظه حسنه ، موعظهاي است كه بر اساس محبت و با بيان نيكو باشد و در زمان و مكان مناسب با شيو ه هاي صحيح انجام شود. ومراد از مجادله نيكو نيز پذيرفتن نقاط قوت ديگران واستدلال و مقابله به مثل در شيوه ها است.

17 - ريشه مفاسد را بخشكانيم

قرآن مي فرمايد : ( سوء ظن نبريد وتجسس نكنيد ) ؛ زيرا سوء ظن ، سرچشمه تجسس وتجسس ، سرچشمه غيبت مي شود.
اگر قرآن ،زنان را از پايكوبي ويا گفتار همراه با ناز وكرشمه وتحريك آميز نهي مي كند ،به خاطر خشكاندن سرچشمه گناه است.
درمسائل سياسي واجتماعي نيز براي اصلاح دولت ها بايد دولتمردان اصلاح شوند وبراي اصلاح نسل نو ،بايد خانواده ها اصلاح شوند.
قرآن مي فرمايد : با رهبران كفر مبارزه كنيد.

18- احترام به ارزشهاي ديگران

قرآن كريم ،به تورات وانجيل وانبياي گذشته احترام مي گذارد و مراكز عبادت ساير اديان را محترم مي شمارد ؛ حتي براي حفظ آن ، دفاع را لازم ميداند. در سفارش هاي اسلامي نيز آمده است: (بزرگان هر قوم را احترام كنيد!)

19 - با انجام معروف ،زمينه را بر منكر تنگ كنيم

قرآن مي فرمايد : (راه جلوگيري از فحشا ومنكر ، انجام معروفي همچون نماز است.)
هنگامي كه خداوند مي خواهد حضرت آدم را از غذايي منع كند، ابتدا اجازه بهره برداري از غذاهاي ديگر را به او ميدهد ومي فرمايد : (از هر غذايي در بهشت استفاده كن؛ ولي از اين غذا استفاده نكن!)
تفريح و ورزش از معروف هايي است كه جلو بسياري از مفاسد، امراض ومنكرات رامي گيرد.
زهد وعدالت مسئولان مملكتي ، از معروف هايي است كه مي تواند جلو بزرگترين منكرات را كه بدبيني به حكومت اسلامي است. بگيرد.

20- توجه به زمان

در روايات مي خوانيم : هنگام مسافرت ، خانواده خود را به تقوي سفارش كنيد ؛ زيرا در آستانه جدايي ،علاقه ها اوج مي گيرد و زمينه پذيرش در انسان زياد مي شود.
در حديث مي خوانيم : به هنگام خشم وغضب ، كسي را ادب نكنيد زيرا در معرض افراط هستيد .
در قرآن نيز نسبت به استغفار در سحر مكرر سفارش شده است.

21- اعراض

قرآن ميفرمايد : ( هر كاه كساني را ديدي كه در آيات ما به ياوه سرائي نشسته اند ، پس به عنوان اعتراض ،مجلس آنان را ترك كن ! يا مسير حرف را تغيير ده ! واگرشيطان تو را به فراموشي انداخت ، تا متوجه شدي جلسه را ترك كن وبا ستمگران منشين).
در حديث مي خوانيم : (سزاوار نيست كه مومن درمجلس گناهي كه نمي تواند آن را تغيير دهد بنشيند.)
پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مي فرمايد : گناهكاران را با قيافه عبوس ملاقات كنيد !

ستاد احیای معروف ونهي ازمنكر خراسان رضوی
جايگاه امر به معروف و نهي از منکریروش ها و شيوه ها

17-شيوه «استناد به الگوها»
در هر جامعه اي، الگوهايي شايسته در حوزه هاي مختلف وجود دارد. الگوهايي علمي، فرهنگي و اجتماعي که در زمينه هاي علم، فرهنگ و هنر، دين و اخلاق و... با برخورداري از ويژ گي هايي چون، بلندهمت بودن، عزم و تصميم جدي داشتن، صداقت و شجاعت داشتن، کمک به همنوعان و... زبانزد عام و خاص هستند. در موارد بسياري براي اصلاح رفتار افراد استناد به اين الگوها، سودمند و کارساز است. پروردگار متعال پيامبران و نيز پيشوايان معصوم را الگو و اسوه مردم قرار داده است و پس از آن، مؤمنان حقيقي به کمال رسيده را اٌسوه ديگران معرفي مي نمايد.

درباره استناد به الگوها براي تصحيح رفتار ديگران به يک نمونه تاريخي توجه گردد:
روزي پيامبر اسلام (ص) درباره رستاخيز و وضع مردم در دادگاه بزرگ الهي بياناتي فرمود، اين بيانات مردم را تکان داد و جمعي گريستند و به دنبال آن گروهي از ياران پيامبر تصميم گرفتند پاره اي از لذت ها و راحتي ها را بر خود تحريم کرده و به جاي آن به عبادت بپردازند، روزها را روزه گرفته و شب ها را به عبادت و نيايش صبح کنند. روزي همسر عثمان بن مظعون که زن جوان و زيبايي بود نزد عايشه آمد، عايشه از وضع او شگفت زده شد و پرسيد: چرا به خودت نمي رسي و زينت نمي کني؟
در پاسخ گفت: براي چه کسي زينت کنم؟ همسرم مدتي است که مرا ترک کرده و رهبانيت پيش گرفته است. اين سخن به گوش پيامبر رسيد، دستور داد همه مسلمانان به مسجد آيند. هنگامي که مردم در مسجد جمع شدند بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناي پروردگار فرمود: چرا بعضي از شما چيزهاي پاکيزه را بر خودحرام کرده ايد، من سنت خود را براي شما بازگو مي کنم (اگر من سرمشق و اسوه شما هستم، بايد مانند من باشيد) هر کسي از آن روي برگرداند از من نيست. من هرگز به شما دستور نمي دهم ترک دنيا گوييد زيرا اينگونه مسايل و دير نشيني در آئين من نيست. رهبانيت امت من در جهاد است، بر خود سخت نگيريد زيرا جمعي از پيشينيان شما بر اثر سخت گرفتن بر خود هلاک شدند.

18-شيوه «تنظيم روابط»
پيش از اين گفته شد هدف از امر به معروف و نهي از منکر انجام دادن معروف و ترک منکر است. اين هدف، گاهي با ايجاد ارتباط با مخاطب و يا کم و زياد کردن ارتباط به دست مي آيد. تنظيم رابطه با مخاطب با توجه به شرايط به سه گونه شکل مي گيرد:

الف- گسترش روابط
اين مرحله، از ايجاد ارتباط آغاز و به مراحل توسعه و گسترش آن مي رسد. آمر و ناهي گاهي تشخيص مي دهد در صورتي که با مخاطبان خود طرح دوستي و رفاقت بريزد و اين دوستي را تداوم و توسعه دهد مي تواند آنها را به انجام معروف ها وادار و يا از انجام منکرها بازدارد. اين شيوه در بسياري موارد اثربخش مي باشد. بزرگان بشريت از اين شيوه براي هدايت انسان و دعوت به توحيد و خير و نيکي بهره فراوان گرفته اند. به عنوان نمونه به اين داستان توجه شود: حضرت عيسي (ع) دو نفر از ياران نزديک خود را براي تبليغ دين و دعوت به توحيد و دست برداشتن از بت پرستي به شهر انطاکيه فرستاد. آنها براي جلب اعتماد مردم به اذن خداوند برخي از مريض ها را شفا مي دادند. داستان اين دو نفر به گوش پادشاه آن ديار که بت پرست بود رسيد. آنها را احضار کرد و پرسيد: شما کيستيد؟
گفتند: فرستادگان حضرت عيسي هستيم، آمده ايم تا تو را از پرستش بت هايي که قدرت شنيدن و ديدن ندارند، به پرستش خداوندي که مي شنود و مي بيند دعوت کنيم.
پادشاه: مگر شما غير از بت هاي ما خداي ديگري مي پرستيد؟
-آري، کسي که تو را حيات و زندگاني بخشيده است.
پادشاه که خشمگين شده بود دستور داد آن دو را شکنجه و زندان کنند. حضرت عيسي هم براي کمک به آن دو نفر، وصيّ خودش، شمعون را فرستاد. شمعون به شکل ناشناخته به شهر وارد شد. او از روز نخست با درباريان و اطرافيان پادشاه طرح دوستي ريخت و با آنان نشست و برخاست داشت. آنها که از نوع برخورد ، ادب و نيز بزرگواري او بسيار خشنود بودند به او انس و علاقه خاصي پيدا کرده بودند و نزد پادشاه از وي تمجيد نموده و به نيکي ياد کردند. پادشاه او را نزد خود فراخواند و وي را انساني بزرگ يافت، از معاشرت با او خرسند بود و احترام او را رعايت مي کرد. روزي شمعون که شرايط را مناسب ديد گفت: اي پادشاه شنيده ام دو نفر را به جرم اين که تو را به آيين ديگري خوانده بودند شکنجه و زنداني کرده اي؟ آيا به سخنان آنان گوش داده اي؟
پادشاه: خير در آن هنگام خشم تمام وجودم را گرفته بود.
شمعون: اگر نظر شما مثبت باشد آن دو بيايند تا ببينيم چه مي گويند!
پادشاه دستور داد آن دو را آوردند. در اينجا شمعون با زيرکي خاصي و با توجه به اين که آن دو از دوستان خود او بودند مديريت جلسه را برعهده گرفت و از آنان پرسيد: از سوي چه کسي به اينجا آمده ايد؟
گفتند: از سوي پروردگاري که آفريننده هر چيزي است و شريکي ندارد.
شمعون: چه آيه و نشانه اي بر راست گويي خود داريد؟
گفتند: هرچه شما بخواهيد.
پادشاه دستور داد نابينايي آوردند تا آن دو به او بينايي بدهند. آن دو دعا کردند و آن شخص بينا شد.
شمعون از فرصت استفاده کرد و به پادشاه گفت: شما نيز اگر از بت هاي خود بخواهيد که چنين کاري بکنند، شرافت و بزرگي آنان را اثبات خواهد کرد.
پادشاه: بين من و تو که چيز پنهاني وجود ندارد، خدايان ما نه ضرري را دفع مي کنند و نه سودي به ما مي رسانند. آنگاه پادشاه براي اين که از موضع انفعال بيرون بيايد، پيشنهاد دشوارتري دادکه اگر خداي شما مرده اي را زنده کند به او ايمان مي آوريم.
آنان پذيرفتند و گفتند: خداي ما بر هر چيزي توانا است. پادشاه دستور داد مرده اي را که هفت روز از مرگ او گذشته بود، آوردند (برخي گفته اند آن مرده، فرزند او بوده است) آن دو دست به دعا نزد پروردگار برداشتند. شمعون نيز آهسته و در دل خود دعا مي کرد تا آن مرده زنده شود. به اذن خداوند مرده زنده شد. در اينجا بود که پادشاه به توصيه شمعون به حضرت عيسي (ع) ايمان آورد و عده زيادي از مردم نيز به دين خدا گرويدند.

ب – محدودسازي روابط
نوع ديگر از تنظيم رابطه ، محدودسازي آن مخاطب است ، به اين معنا که آمر و ناهي ، با فرد يا افرادي دوستي يا پيوند خويشاوندي دارد و با آنان رفت و آمد مي کند ، برخي از آنان ، نسبت به انجام معروف ها ، سهل انگارند (مثلاً خمس مال خود را نمي دهند يا نماز نمي خوانند و ...) و برخي ديگر ، پاره اي از منکرها را انجام مي دهند (مثلاً دروغ مي گو يند يا درباره افراد تهمت مي زنند عيب جويي مي کنند و يا ...)
اگر آمر و ناهي ، احتمال دهد که امر و نهي زباني او تاثير گذار است ، بايد آنان را امر به معروف ونهي از منکر کند . اما اگر گفتن را کارساز نمي داند ، ولي کم کردن رابطه را موثر مي داند ، بايد از اين شيوه استفاده کند و رفت و آمدهاي خود را با آنان کمتر نمايد . اين روش نيز در مخاطب ، آثار ترتيبي مثبتي ، برجاي مي نهد و او را نسبت به خطاها و اشتباهات خود ، آگاه مي سازد . به عنوان مثال ، اگر پدري بخواهد ، فرزندش را از اشتباهي که در پيش گرفته بازدارد و شيوه هاي ملاطف ، گفت وگوي دوستانه و کمک بيشتر به او ، موثر نيفتاد ، مي تواند رابطه خود را با او را ،کم رنگ سازد و از کمک هايي که به او مي نموده است ، بکاهد . همين گونه است رابطه معلم با دانش آموز و دانشجو و نيز رابطه ما با دوستان ، بستگان و يا ساير افراد جامعه .

ج – قطع روابط
گاهي ، مخاطب يا مخاطبان ، که معروف را ترک کرده اند و يا به منکر روي آورده اند ، نه امر و نهي زباني را پذيرا هستند و نه با توسعه روابط ، به راه مي آيند و نه از محدودسازي ارتباط ،هراسي به خود مي دهند ! در اين صورت ، اگر مسأله خانواده اي است ، در درون خانه و اگر اجتماعي است ، در جامعه بايد با آن فرد يا افراد ، روابط خود را قطع نمايند و به تعبيري ديگر ، آنان را از برکت و نعمت نشست و برخاست و معاشرت و گفت و گو محروم سازند ، تا به خود آيند و از خطاي خود دست بردارند . «دور کن هم خويش و هم بيگانه را »
امام صادق (ع) به اصحاب خودفرمود :
چرا مانع رفتار ناشايست برخي افراد ، نمي شويد ؟ پاسخ دادند :آنها سخن ما را نمي پذيرند . حضرت فرمود: در اين صورت از آنان کناره گيري کنيد و از نشست و برخاست با آنان ، بپرهيزيد.
به دو نمونه از اين شيوه ، که يکي در حوزه خانواده است و ديگري در حوزه اجتماع و در صدر اسلام رخ داده است ، توجه کنيم :
در سال نهم هجري ، رسول خدا (ص) مردم را براي جنگ با روميان فرا خواند . زيرا خبر يافت که دولت روم سپاه عظيمي فراهم کرده است تا به جنگ مسلمانان بيايد . از طرفي ، فصل تابستان و گرمي هوا و رسيدن ميوه ها و آسايش در سايه درختان ميوه دار ، و از سويي دوري راه و نگراني از سپاه فراوان دولت روم کار بسيج کردن مسلمانان را دشوار ساخته بود. رسول خدا در اين جنگ ، - برخلاف جنگ هاي ديگر – از همان آغاز، مقصد و هدف خود را براي مردم ، آشکار کردتا مردم براي پيمودن راهي دور و کاري دشوار و نبرد با دشمني قدرتمند ، آمادگي کامل داشته باشند.
سپاهيان اسلام ، به راه افتادند ، اما در اين ميان ، سه تن از مومنان ، به نام هاي کَعب ، مراره و هلال، از روي تنبلي و سستي ، با آنان همراه نشدند و از حضور در اين جنگ ودفاع از اسلام ، سرباز زدند. آنان پس از رفتن سپاه پشيمان شدند ، اما ماندند، تا پيامبر (ص) برگردد . رسول خدا (ص) نيز بدون اين که جنگي رخ دهد(گفته اند ، روميان با شنيدن حرکت سپاه اسلام ، سپاهيان خود را به پايگاه هاي خود برگردانده بودند) مراجعت کردند اگر چه در اين مسافرت طولاني ، مسلمانان سختي هاي زيادي را تحمل کردند .
پس از بازگشت پيامبر (ص) اين سه نفر نزد پيامبر (ص) آمده و عذر خواهي کردند . اما پيامبر (ص) با آنان سخن نگفت و به مسلمانان نيز دستور داد تا از سخن گفتن با آنان خودداري کنند ، حتي خويشاوند آنان و زن و فرزند آنان ،فقط برايشان غذا مي بردند ، ولي با آنان سخن نمي گفتند. اين قطع رابطه ، زمين را با همه بزرگيش ، بر آنان تنگ ساخت. آنان گاه در ميان مردم و گاه در کوه و بيابان به سر مي بردند ، کعب مي گويد : روزي در بازار مدينه راه مي رفتم، که يکي از اهالي شام که براي خريد و فروش به مدينه آمده بود از من سراغ مي گرفت و از مردم مي خواست ، کعب رابه او نشان دهند. به من اشاره کردند، نزد من آمد . او نامه اي از پادشاه غسان ، براي من آورده بود ، پادشاه داستان ما را شنيده بود و با سوء استفاده از اين فرصت ، به من نوشته بود که : خبر يافتم که سرورت ، بر تو جفا کرده است ، باآن که خدا تحمل خواري و زبوني را بر تو واجب نکرده است ، نزد ما بيا تا با تو همراهي کنيم !
کعب مي گويد : بايد ديد ، چرا کار من به اينجا کشيده است ، که مردي مشرک نسبت به (جذب) من طمع کرده است ؟!
به هر حال اين سه تن که ده ها روز ، آواره و منزوي بودند حتي تصميم گرفتند خود آنان بايکديگر نيز ، سخن نگويند و به دعا و توبه مشغول باشند و بالاخره پس از پنجاه روز ، آيه اي نازل شد
(آيه 118 – سوره احزاب : و علي الثلاثه ...) و توبه آنان را پذيرفت و آنها با خوشحالي به دامان جامعه اسلامي برگشتند.
نتيجه :
اگر مسلمانان ، نسبت به ارزشهاي الهي و انسان ساز ، احساس مسئوليت کنند افراد بي بند و بار در اقليت قرار خواهند گرفت و با روشهايي که گفته شد ، مي توان به اصلاح آنان اقدام کرد .

آن بخش دیگری که باز آن را مختصر عرض می کنم که مربوط به عموم مردم است دردرجه اول عبارت است از امر به معروف و نهی از منکر در مسائل اجتماعی.البته در مسائل فردی، تقوا خیلی زیاد مورد توصیه امیرالمومنین است; اما در زمینه مسائل اجتماعی شاید هیچ خطابی به مردم شدیدتر،غلیظتر، زنده تر و پرهیجان تر از خطاب امر به معروف و نهی از منکر نیست.امربه معروف و نهی از منکر، یک وظیفه عمومی است.البته ما باید تاسف بخوریم از این که معنای امر به معروف و نهی از منکر درست تشریح نمی شود.امر به معروف، یعنی دیگران را به کارهای نیک امر کردن.نهی از منکر، یعنی دیگران را از کارهای بد نهی کردن.امر و نهی، فقط زبان و گفتن است; البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امربه معروف زبانی، کامل خواهد شد.وقتی که شما برای کمک به نظام اسلامی مردم را به نیکی امر می کنید مثلا احسان به فقرا، صدقه، راز داری، محبت، همکاری،کارهای نیک، تواضع، حلم، صبر و می گویید این کارها را بکن، هنگامی که دل شما نسبت به این معروف، بستگی و شیفتگی داشته باشد، این امر شما، امرصادقانه است. وقتی کسی را از منکرات نهی می کنید مثلا ظلم کردن، تعرض کردن،تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن و می گویید این کارها را نکن، وقتی که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهی تان عمل می کنید.اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله می شود که «لعن الله الامرین بالمعروف التارکین له ».کسی که مردم را به نیکی امرمی کند، اما خود او به آن عمل نمی کند; مردم را از بدی نهی می کند، اما خوداو همان بدی را مرتکب می شود; چنین شخصی مشمول لعنت خدا می شود; این چیزخیلی خطرناکی خواهد شد.

اگر معنای امر به معروف و نهی از منکر و حدود آن برای مردم روشن بشود،معلوم خواهد شد یکی از نوترین، شیرین ترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوه های تعامل اجتماعی، همین امر به معروف و نهی از منکر است و بعضیهادیگر درنمی آیند بگویند «آقا! این فضولی کردن است »! نه، این همکاری کردن است; این نظارت عمومی است; این کمک به شیوع خیر است; این کمک به محدودکردن بدی و شر است; کمک به این است که در جامعه اسلامی گناه، گناه بماند.بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان صواب معرفی بشود; کار خوب به عنوان کار بد معرفی بشود و فرهنگها عوض بشود.وقتی که امر به معروف و نهی از منکر در جامعه رایج شد، این موجب می شود که گناه در نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به صواب و کار نیک نشود.بدترین توطئه ها علیه مردم این است که طوری کار کنند و حرف بزنند که کارهای خوب کارهایی که دین به آنها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست در نظرمردم به کارهای بد، و کارهای بد به کارهای خوب تبدیل شود; این خطر خیلی بزرگی است.

بنابراین اولین فایده امر به معروف و نهی از منکر همین است که نیکی وبدی، همچنان نیکی و بدی بماند.فایده دیگرش این است که وقتی در جامعه گناه منتشر بشود و مردم با گناه خو بگیرند، آنگاه اگر در راس جامعه هم کسی بخواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکی سوق بدهد، کارش با مشکل مواجه خواهد شد; نمی تواند; یا به آسانی نمی تواند; مجبور است با صرف هزینه فراوان این کار را انجام بدهد.یکی از موجبات نا کامی تلاشهای امیرمؤمنان با آن قدرت و عظمت در ادامه این راه، که بالاخره هم به شهادت آن بزرگوار منجر شد، همین بود.این روایت تکان دهنده و عجیبی است;می فرماید:«لتامرن بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیسلطن الله علیکم شرار کم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم »; باید امر به معروف و نهی از منکررا میان خودتان اقامه کنید، رواج بدهید و نسبت به آن پایبند باشید; اگرنکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابسته ها را بر شما مسلط می کند; یعنی زمام امور سیاست کشور به مرور به دست امثال حجاج بن یوسف خواهد افتاد! همان کوفه یی که امیرالمومنین در راس آن قرار داشت و در آن جا امر و نهی می کرد ودر مسجدش خطبه می خواند، به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر، به مروربه آن جایی رسید که حجاج بن یوسف ثقفی آمد و در همان مسجد ایستاد و خطبه خواند و به خیال خود مردم را موعظه کرد! حجاج چه کسی بود؟ حجاج کسی بودکه خون یک انسان در نظر او، با خون یک گنجشک هیچ تفاوتی نداشت! به همان راحتی که یک حیوان و یک حشره را بکشند، حجاج یک انسان را می کشت.یک بارحجاج دستور داد و گفت همه مردم کوفه باید بیایند و شهادت بدهند که کافرهستند و از کفر خودشان توبه کنند; هر کس بگوید نه، گردنش زده می شود! باترک امر به معروف و نهی از منکر، مردم این گونه دچار ظلمهای عجیب و غریب واستثنایی و غیر قابل توصیف و تشریح شدند.وقتی که امر به معروف و نهی ازمنکر نشود و در جامعه خلافکاری، دزدی، تقلب و خیانت رایج گردد و بتدریج جزو فرهنگ جامعه بشود، زمینه برای روی کار آمدن آدمهای ناباب فراهم خواهدشد.

البته امر به معروف و نهی از منکر حوزه های گوناگونی دارد که باز مهمترینش حوزه مسؤولان است; یعنی شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهی کنید.مردم باید از مسؤولان، کار خوب را بخواهند; آن هم نه به صورت خواهش وتقاضا; بلکه باید از آنها بخواهند.این مهمترین حوزه است; البته فقط این حوزه نیست; حوزه های گوناگونی وجود دارد.

در مساله امر به معروف و نهی از منکر، فقط نهی از منکر نیست; امر به معروف و کارهای نیک هم هست.برای جوان، درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک،همکاری اجتماعی، ورزش صحیح و معقول و رعایت آداب و عادات خوب در زندگی،همه جزو چیزهای خوب است.برای یک مرد، برای یک زن و برای یک خانواده،وظایف خوب و کارهای بزرگی وجود دارد.هر کسی را که شما به یکی از این کارهای خوب امر بکنید به او بگویید و از او بخواهید امر به معروف است. نهی از منکر هم فقط نهی از گناهان شخصی نیست.تا می گوییم نهی از منکر، فورا درذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند; فقط این نیست; این جز دهم است. نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد; مثلا کارهایی که افراد توانادستشان می رسد و انجام می دهند; همین سو استفاده از منابع عمومی; همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره; همین رعایت رفاقتها از سوی مسؤولان.یک وقت دو نفر تاجر و کاسب هستند و با هم همکاری و رفاقت می کنند، آن یک حکم دارد; یک وقت هست که آن کسی که مسؤول دولتی است و قدرت و اجازه و امضا دردست اوست، با یک نفر رابطه ویژه برقرار می کند; این آن چیزی است که ممنوع و گناه و حرام است و نهی از آن بر همه کسانی که این چیزها را فهمیده انددر خود آن اداره، در خود آن بخش، بر مافوق او، بر زیردست او واجب است; تافضا برای کسی که اهل سو استفاده است، تنگ بشود.

در محیط خانواده هم می شود نهی از منکر کرد.در بعضی از خانواده ها حقوق زنان رعایت نمی شود; در بعضی از خانواده ها حقوق جوانان رعایت نمی شود; دربعضی از خانواده ها بخصوص حقوق کودکان رعایت نمی شود; اینها را باید به آنها تذکر داد و از آنها خواست.حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبت نکند; نه، سو تربیتها، بی اهتمامیها،نرسیدنها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.

منکراتی که در سطح جامعه وجود دارد و می شود از آنها نهی کرد و باید نهی کرد، از جمله اینهاست:اتلاف منابع عمومی، اتلاف منابع حیاتی، اتلاف برق،اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایی، اسراف در آب و اسراف در نان.

ما این همه ضایعات نان داریم; اصلا این یک منکر است; یک منکر دینی است; یک منکر اقتصادی و اجتماعی است; نهی از این منکر هم لازم است; هر کسی به هرطریقی که می تواند; یک مسؤول یک طور می تواند، یک مشتری نانوایی یک طورمی تواند، یک کارگر نانوایی طور دیگر می تواند.طبق بعضی از آمارهایی که به ما دادند، مقدار ضایعات نان ما برابر است با مقدار گندمی که از خارج واردکشور می کنیم! آیا این جای تاسف نیست؟! همه اینها منکرات است و نهی ازآنها لازم است.طبق نهج البلاغه، امیرالمؤمنین نهی از اینها را یکی ازمحورهای اصلی توصیه های خود قرار داده است.در باب مسؤولان، آن طور مشی کردن و عمل کردن و دستور دادن و قاعده معین کردن; در باب عموم مردم هم آنها راوادار کردن به حضور، به فعالیت و به احساس مسؤولیت در مسائل اجتماعی، باهمین امر به معروف و نهی از منکر.

وظیفه بزرگی بر دوش ما قرار دارد.امیرالمؤمنین جان مبارک خود را بر سراین کار گذاشت; همچنان که تمام عمر خود را از وقتی که می توانست تلاشی بکنداز همان وقتی که اسلام آورد، از اوان کودکی تا آخر عمر; چه دوران مکه، چه دوران مدینه، چه دوران بعد، چه هم در دوران خلافت در همین راه مصرف کرد ویک آن از مجاهدت و تلاش در راه خدا باز نایستاد.

برای انسان والایی که می خواهد برفراز همه پدیده های عالم وجود پرواز بکندو هیچ چیزی پابند او نباشد و او را اسیر نکند، اسوه حقیقی، امیرالمومنین است

نقش امر به معروف و نهی از منکر در برقراری امنیت اجتماعی

از آنجا كه افراد یك جامعه سالم مانند اعضای بدن، در راه زندگی اجتماعی و ایجاد حیات صحیح انسانی سهیم و شریك می باشند و هیچ یك از آنها نمی توانند در برابر قوت ها و كاستی های جامعه بی تفاوت باشند، مساله نظارت همگانی، امر به معروف و نهی از منكر، برای جلوگیری از فساد و سوق دادن جامعه به سوی اصلاح ضرورت می یابد.

 مقدمه

برقراری امنیت اجتماعی در هر كشوری یكی از مهم ترین دغدغه های مسئولین و مردم به شمار می آید. در این رابطه عوامل و متغیرهای متعددی دخیل و موثر هستند كه هر كدام در جایگاه خود باید مورد بحث و بررسی قرار گیرند. در مقاله حاضر نویسنده در مقام اثبات كاركردهای امر به معروف و نهی از منكر با مولفه های امنیت اجتماعی برآمده و نقش این فریضه حیاتی را كه یكی از مهم ترین واجبات اجتماعی دین اسلام است در ایجاد و برقراری امنیت اجتماعی مثبت ارزیابی نموده و برای آن جایگاه والایی قایل شده است اینك با هم آن را از نظر می گذرانیم.

فرآیند نهادینه شدن ارزش ها

بشر از آغاز زندگی اولیه خود به این نتیجه رسید كه برای تامین نیازهای اساسی خود احتیاج به همراهی همنوعان خود دارد؛ بنابراین به تدریج گروه های مختلفی بین انسان ها به وجود آمد كه رفته رفته گسترده تر شد و باعث پیچیده شدن روابط گردید. این پیچیدگی روابط بشر را بر آن داشت كه برای هر موقعیتی حد و مرزی قرار دهد.

مرزها و حدود مذكور به تقسیم كار بین گروه های انسانی انجامید و اجتماع بشری سازماندهی شد. بدین ترتیب می توان یك گروه اجتماعی نظم یافته (سازماندهی شده) را «سازمان اجتماعی» نامگذاری كرد. اما لازمه حیات سازمان اجتماعی تعامل متقابل اعضای آن است و برای پایداری و دوام این تعامل، اعضای سازمان اجتماعی باید الگوهایی معین و شناخته شده داشته باشند. به الگوهای معین و مورد توافق برای عملكرد «هنجار» می گویند. 1 بنابراین برای اینكه یك جامعه بتواند حیات خود را حفظ كند و از بی نظمی و نقصان ایمن باشد، نیاز به حفظ و بقاء ویژگی های بنیادی و اساسی گروه های اجتماعی دارد؛ كه این همان حفظ هنجارها و ارزشهاست. به این ترتیب مقوله امنیت اجتماعی فرایند حفظ ارزش ها و هنجارها در جامعه است. این فرآیند در اجتماع از طریق «كنترل اجتماعی» به وقوع می پیوندد. «كنترل اجتماعی» عمدتا از طریق درونی كردن یا نهادینه كردن ارزش ها و هنجارها انجام می گیرد و در مراحل بحرانی تر و پیچیده تر از طریق مجازات ها.

درونی كردن یا نهادینه كردن در فرآیند جامعه پذیری (كه تامین كننده همنوایی در جامعه است) از طریق نهادهای مختلف اجتماعی چون خانواده، مدرسه و... صورت می پذیرد. در این فرآیند افراد جامعه بدون احساس فشار و اجبار از سر میل و رغبت هنجارهای اجتماعی را پذیرفته و با آن همنوایی می كنند. لذا افراد جامعه به نظمی اخلاقی، خودجوش و خودانگیخته مجهز می شوند.

فرایند درونی شدن یا نهادینه شدن هنجارها و ارزش ها نیاز به ابزاری كارآمد و روشی دقیق و منسجم دارد، تا باعث تحقق این امر یا پیشبرد سریعتر آن شود. فریضه امر به معروف و نهی از منكر كه یكی از مهم ترین واجبات اجتماعی دین اسلام است، این نقش را در ایجاد و برقراری امنیت اجتماعی ایفا می كند. این مسئله از طریق بررسی ارتباط كاركردهای امر به معروف و نهی از منكر با مولفه های امنیت اجتماعی قابل اثبات می باشد.

مفهوم امنیت

معنای لغوی امنیت در فرهنگهای لغات عبارتند از: در امان بودن، آرامش و آسودگی، حفاظت در مقابل خطر (امنیت عینی و مادی) احساس آزادی از ترس و احساس ایمنی (امنیت ذهنی و روانی) و رهایی از تردید و اعتماد به دریافت های شخصی می باشد. (2) «امنیت را می توان شرایط عدم خطر یا تهدید نسبت به تواناییها و برخورداری های شخصی تعریف كرد. » (3)

امنیت اجتماعی

همان طور كه ذكر شد، یكی از ابعاد مهم امنیت ملی كه كمتر به آن پرداخته شده امنیت اجتماعی است. در تعریف امنیت اجتماعی دیدگاه های مختلفی وجود دارد. محققان تعاریف گوناگونی در این مورد ارائه می دهند؛ از جمله «مولار»خاطرنشان می سازد: «امنیت اجتماعی زمانی مطرح می شود كه جامعه تهدیدی در باب مولفه های هویتی خود احساس كند. » (4) «ویور» امنیت اجتماعی را توانایی های جامعه برای حفظ ویژگی های اساسی اش تحت شرایط تغییر و تهدیدات واقعی و محتمل تعریف می كند، وی خاطرنشان می سازد كه اعضای جامعه نمی توانند نسبت به چیزهایی كه هویتشان را تهدید می كند، احساس مسئولیت نكنندو آنهارا تنها به دولت واگذارند. (5) امنیت اجتماعی از نظر «بوزان» به حفظ مجموع ویژگی هایی ارجاع دارد كه بر مبنای آن افراد خودشان را به عنوان عضو یك گروه اجتماعی قلمداد می كنند؛ یا به بیان دیگر معطوف به جنبه هایی از زندگی فرد می گردد كه هدایت گروهی او را سامان می بخشد. (6) به این ترتیب «بوزان» امنیت اجتماعی را قابلیت حفظ الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، مذهب، هویت و عرف ملی با شرایط قابل قبولی از تحول می داند. (7) «توینس» دراین مورد معنقد است كه امنیت اجتماعی عدم ترس، خطر و هراس درحفظ و نگهداری ویژگی های مشترك گروه اجتماعی چون مذاهب، زبان و سبك زندگی است. (8)

امنیت اجتماعی در واقع فرآیند حفظ الگوهاو هنجارهای جامعه با توجه به نقش تعیین كننده گروه ها و نهادهای اجتماعی از جمله قبیله، سازمان های مذهبی وغیره است. هدفی كه این بعد دنبال می كند حفظ ارزش های اجتماعی توسط گروه های اجتماعی است. «به این ترتیب اصل موضوعه امنیت اجتماعی معطوف به حفظ و بقای ویژگی های بنیادی و اساسی گروه های اجتماعی است كه تحت عنوان «هویت» از آن یاد می شود. » (9)

به این ترتیب تعریف امنیت اجتماعی به صورت زیر ارائه می شود.

«فقدان ترس وتهدید نسبت به ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده درجامعه. »

مولفه های امنیت اجتماعی

براساس تعاریفی كه در بالا ارائه گردید، برقراری امنیت اجتماعی منوط به حفظ ویژگی های بنیادین جامعه بشری می باشد.

الگوها و هنجارهای موجود در جامعه از قبیل الگوهای زبان، فرهنگ، مذهب و عرف ملی اجزاء تفكیك شده ویژگی های بنیادین جامعه هستند. تفاوت ساختاری این اجزاء در اجتماعات مختلف باعث شكل گیری جوامع متعدد با هویت جمعی متفاوت از هم شده است. پایه و مایه هر اجتماع انسانی، این ویژگی های بنیادی است و ایجاد هرگونه اختلال و تغییر ناهماهنگ در هر یك از اجزاء مذكور، جامعه را درمعرض خطر قرار می دهد و دچار ناامنی می نماید؛ به طورمثال یكی از برنامه های استعماری جهت تسلط در كشورهای ضعیف، واردكردن ادبیات و زبان كشور بیگانه به این كشورها و ممنوع نمودن آموزش و تعلیم زبان ملی آن كشور است كه به طور قطع باعث برهم زدن نظام اجتماعی خاص آن كشور می شود.

بنابراین با توجه به مطالبی كه تاكنون ارائه گردید می توان مولفه های امنیت اجتماعی را چنین برشمرد: زبان، فرهنگ، مذهب و عرف ملی.

مفهوم معروف ومنكر

معروف به كاری اطلاق می شود كه با عقل و شریعت نیكو شناخته شود. (10) به عبارت دیگر «معروف» یعنی شناخته شده و مقابل منكراست، یا كار نیك مطابق فطرت «معروف» آن است كه مردم با ذوق آن را از حیات اجتماعی متداول می دانند و به فطرت سلیم آن را درمی یابند. (11)

طبق این تعاریف معروف ها دربین ملتها فطری و همگانی هستند و معمولا با تفاوت بسیار اندك بین دسته های گوناگون بشر یكسانند. در واقعیات زندگی بشری، یك سلسله معیارهای اصیل برای خوب وبد و زشت و زیبا وجود دارد وبشر با همان توان بشری قدرت تشخیص شایستگی ها و زیبایی ها را دارد.

بنابراین خوبی ها و بدی ها ذاتی هستند و انسان با بینش فطری و برداشت های نخستین خود می تواند برخی از آنها را دریابد و مختصات كلی آنها را باز شناسد و در جزئیات و سطوحی كه عقل انسان از شناخت آن قاصر است، وحی به كمك انسان می شتابد و در تشخیص خوبی ها از بدی ها او را راه می نماید. (12)

راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «منكر چیزی است كه به زشتی شناخته شده است. منكر ا ز «نكر» به معنای نشناختن ریشه دارد و انكار نوعی عدم قبول است. » (13) منكر هر كاری است كه عقل ها و خردهای صحیح زشتی آن را حكم می كنند، یا اینكه عقل ها در زشتی و خوبی آن كار سكوت می كنند، سپس دین و شریعت بدی وزشتی آن را بیان می كند. (14) كاری كه مردم در جامعه خود آن را نشناسند، یعنی در جامعه متروك باشد، حال یا به خاطر زشتی اش یا به خاطر اینكه جرم و گناه است. (15)

میزان تاثیرگذاری امر به معروف و نهی از منكر در ایجاد امنیت اجتماعی

امر به خوبی ها و نهی از بدی ها دو اصل پذیرفته شده همه اقوام و ملل در طول تاریخ زندگی انسان بوده است، زیرا این دو اصل در بردارنده منافع انسان ها و منطبق با عقل و فطرت اند. از آنجا كه افراد ی

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



برچسب‌ها: امربه معروف ونهي از منكر,